میاد تو اتاق برای اینکه از اتاق بیرونش نکنم وبگم برو اتاقت بخواب رو به باباش میکنه ومیگه پدرجون دو تا کمکت (kamkat)بزنم یعنی پشتک بزنم ومیرم خونه خاله خدیج دعوتیم بعداز آماده شدن میگه من نمیام پدرجون تو هم نرو چاره ای نداریم من وصالحه تنهایی میریم ومعذرت خواهی می کنیم که آقا محمدنیکان تشریف نیاوردن تازه بعداز رفتن ما به پدرش میگه خنگولو ها رفتن بیا با هم بازی کنیم امروز به خاطر همون تشنج قبلی بردیمش پیش دکتر مغز واعصاب گفت اصلا چیزی نیست حالا شما خیلی ناراحتید یه نوار مغز بگیرید
خعلیییییییی باحال بود به خصوص اون قسمت خنگلوهاش