محمد نیکان وصالحه

خاطرات محمد نیکان و صالحه جون

محمد نیکان وصالحه

خاطرات محمد نیکان و صالحه جون

رابطه با اطرافیا

اگه دختر دارین، نیارینش سمتش

آخه با مردا خیلی خوبه

بیشتر با اونا خوش می گذرونه



محمدنیکانه تعریفی

یه پسریه که نگو

از کجا براتون بگم که همش گفنیه


تا پسرخاله هاشو میبیمه میزنه زیر خنده

این لبخند ایشالا همش رو لباش باشه


آخخخخخخخخخ آخ

محمدپارسا رو که یادتونه

همون که باهم تو یه روز بدنیا اومدن

این دوتا وقتی همو میبینن اینجورین:


اول که همو تخویل نمیگیرن، آخه جفتشون میزنن زیر گریه

یکی دو ساعت اول که آقا محمدنیکانه ما، قلدری می کنه

بعدش همین قلدره می ره دل پسرخالشو بدست بیاره

حالا وقتشه که محمدپارسا ناز کنه

بگذریم، بعدش باهم خوب می شنو یواشکی می رن تو اتاق تا باهم بازی کنن



کار بعدیشو بگم که با آبجی صالحه خیلی دوسته، تا می بینش انگار دنیا رو بهش دادن



21 ماهگی

یه 10 روزی هست که وارد 21 ماهگی شده، کلی کلمات جدید یاد گرفته 


ساخو = چاقو


پتیل = پنیر


دای = دایی


عما = عمو


نون = اینو دیگه درست میگه 


اینزا = اینجا


اونزا = اونجا


نو = مو