محمد نیکان وصالحه

خاطرات محمد نیکان و صالحه جون

محمد نیکان وصالحه

خاطرات محمد نیکان و صالحه جون

27 شهریور92

محمدنیکان را بردم مهدکودک که با محیطش آشنا بشه؛ اولش یه کمی گریه کرد و میگفت مامانم باشه؛ اما بالاخره تونستم راضیش کنم که آجی پیشت میمونه


تقریباً خوب بود و راضی و ...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد