محمد نیکان وصالحه

خاطرات محمد نیکان و صالحه جون

محمد نیکان وصالحه

خاطرات محمد نیکان و صالحه جون

واما محمدنیکان و...

دیگه پسرم تقریبا بزرگ شده توی اتاقش میخوابه کلاسای ژیمناستیک ثبت نام کردم زیادعلاقه نشون نداد صالحه جندجلسه بزور بردش انگار این یه سال که خونه نشسته حسابی پشتش باد خورده وجندوقته پیش سفرمشهد رفتیم خیلی خوش گذشت ودخترم که حسابی برای خودش خانم شده الان که من تایپ میکنم ایشون دارن آشپزی میکنن