محمد نیکان وصالحه

خاطرات محمد نیکان و صالحه جون

محمد نیکان وصالحه

خاطرات محمد نیکان و صالحه جون

واما عید۹۳

  • آقامحمدنیکان به روزای تولدش نزدیک میشه ۱۴فروردین خب حالا تعطیلات عید موقع سال تحویل خونه بودیم هی سوال میکردکی عید میاد؟صبح یه سر گفتیم بریم بیرون زود بیایم با توجه به این که هرچه توبخوای نه آن می شود هرچه خدا خواست همان می شود ساعت ۵بعدازظهر آمدیم که یه دفعه تلویزیون ماشین خراب شد رفتیم مغازه یه آدم به ظاهر وارد سه ساعت ونیم مارو معطل کردو سیصد گرفت وآخر گفت برین بعداز تعطیلات بیاین که ضبطش هم مشکل داره خب حلاصه ....محمدنیکان اومده اتاق و نمیزاره بنویسم خلاصه عید برای سمیرا بردیم شام هم دعوت بودیم اونا رو مامان بزرگ دعوت کرد محمد پارسا هم بود کلی به محمدنیکان حوش گذشت البته یکی دوبار هم مراسم زیبای دعوا رانیز داشتن که محمدنیکان به

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد