محمد نیکان وصالحه

خاطرات محمد نیکان و صالحه جون

محمد نیکان وصالحه

خاطرات محمد نیکان و صالحه جون

خاطره جدید

سلام یک هفته است که محمد نیکان شروع به ادا در آوردن کرده زبان در میآوریم در میاره چشمک میزنیم میزنه ودستهاشو تکون میده ضمنا یکمی شیطون هم شده وقتی صداش میزنمم روشو برمیگردونه.{بابارضا}

نظرات 2 + ارسال نظر
مامان ثنا دوشنبه 9 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 10:32 ق.ظ

ای خاله صبورا و عمو مرتضی فداش بشن

حمید جمعه 20 خرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:48 ب.ظ

شیطونکهههههههههههههه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد