محمد نیکان وصالحه

خاطرات محمد نیکان و صالحه جون

محمد نیکان وصالحه

خاطرات محمد نیکان و صالحه جون

ا امروز باپسرم رفتم مصلای امام خمینی  راست میگن تامادر نشی مادر را درک نمی کنی وتا بچه نداشته باشی خانم   رباب رو  درک نمی کنی تمام مدت اشک ریختم و خانم مادر علی اصغر رو جلوی چشمم مجسم کردم ای خدا چه کشید این خانم .وقتی بی پسرشد چه برسر آقا امام حسین اومد تا این خبرو به مادرش داد. خدایا تورو به حق علی اصغر امام حسین تمام بچه های مریض وشفا بده واونای که آرزوی بچه  دارند رو حاجت روا کن(.سلام بر طفل شش ماهه ات یا حسین)عکسی که در خونه عمه بودی

نظرات 1 + ارسال نظر
من و پنجاه درصد خودم یکشنبه 13 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 01:10 ق.ظ http://http//parsara.persianblog.ir

خدا حفظشون کنه ...ماشالا بچه های نازنینی دارید و وبلاگ قشنگی..خوشحال شدم از اشناییتون...موفق و موید باشید..

متشکرم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد